کد مطلب:33948 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

منثور الحکم











تالیف «ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد بكری» مشهور به «ابن جوزی» از بزرگان علای اهل سنت، درگذشته به سال 597 هجری.[1].

«ابن جوزی» مردی فاضل و محقق بود و در تفسیر، حدیث، صناعت موعظه و كلیه ی علوم متبحر بود و در فنون و علوم گوناگون تالیفاتی داشت.[2].

نقل كرده اند كه وقتی تراشه ی قلمهایی كه او با آنها در طول عمر خود قلم زده بود جمع شد، چیزی انبوه گردید و او وصیت كرده بود كه آب غسل پس از مرگش را با آن تراشه قلمها گرم نمایند و چون پس از مرگش به وصیت او عمل كردند، آب آب گرم كافی بود و زیاد هم آمد.[3].

«ابن جوزی» دارای تالیفاتی بسیار بوده كه از آن جمله است: زادالمسیر فی علم التفسیر، المنتظم، الموضوعات، الوجوه و النظائر، الحدائق،

[صفحه 106]

التحقیق فی مسائل الخلاف، جامع المسانید، الواهیات، الضعفاء، تلقیح المفهوم،المذهب فی المذهب، الیواقیت، صفوه الصفوه، اخبار النساء، صیدالخاطر، الوفاء باحوال المصطفی، مناقب علی، ماقب الحسن و فضائل الایام.[4].

10. الحكم المنسوب:

تالیف «عزالدین عبدالحمید بن هبه الله ابن ابی الحدید معتزلی» دانشمند و ادیب و متكلم و فقیه و مورخ و شاعر بزرگ معتزلی مذهب و شار گرانقدر نهج البلاغه، در گذشته به سال 656 هجری.[5].

«ابن ابی الحدید» در پایان شرح خود بر نهج البلاغه هزار كلمه از كلمات قصار امیرمومنان (ع) را آورده و متذكر شده است كه این كلمات را سید رضی جمع آوری ننموده و منسوب به آن حضرت است.[6] او در مدائن دیده به جهان گشود و دوران جوانی را در آنجا گذراند و به تحصیل علوم پرداخت و به معتزله گرایش یافت و در برخی علوم بی مانند شد، سپس به بغداد رفت و مورد توجه دستگاه دولت عباسی قرار گرفت و عهده دار مشاغلی مهم گردید. نخست دبیر دارالتشریفات شد و سپس بهدبیری خزانه اموال دولتی منصوب گردید و پس از آن دبیر دیوان خلافت شد. مدتی بعد به عنوان ناظر بیمارستان گماشته شد و سرانجام عهده دار سرپرستی كتابخانه های بغداد گردید.[7] پس از تصرف بغداد به دست مغلولها از جمله كسانی بود كه از كشته شدن نجات یافت و نزد خواجه نصیرالدین طوسی رفت و امور كتابخانه های بغداد به او و برادرش موفق الدین و علی بن انجب واگذار شد ولی دیری نپایید كه درگذشت.[8].

از جمله آثار اوست: الفلك الدائر علی المثل السائر، نظم فصیح ثعلب، القصائد السبع العلویات، العبقری الحسان، الوشاح الذهبی فی العلم الالبی، القصائد المستنصریات و دیوان شعر.[9].


صفحه 106.








    1. وفیات الاعیان، ج 3، صص 142 -140، شمس الدی ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، تذكره الحفاظ، تصحیح عبدالرحمن بن یحیی المعلمی، دارالكتب العلمیه، بیروت، ج 4، صص 1348 -1342، سیر اعلام النبلاء، ج 21، صص 384 -365، مصادر نهج البلاغه، ج 1، ص 77.
    2. وفیات الاعیان، ج 3، ص 140.
    3. همان، ص 141.
    4. وفیات الاعیان، ج 3، ص 140، تذكره الحفاظ، ج 4، صص 1344 -1343، سیر اعلام النبلاء،ج 21، صص 369 -368.
    5. وفیات الاعیان، ج 5، ص 392، مجمع الاداب، ج 1، صص 214 -213، سیر اعلام النبلاء، ج 23، ص 372، فوات الوفیات، ج 2، صص 262 -259، الوافی بالوفیات، ج 18، صص 80 -76، روضات الجنات، ج 5، صص 26 -19، شرح ابن ابی الحدید، ج 1، مقدمه، صص 18 -13، مصادر نهج البلاغه، ج 1، صص 78 -77.
    6. شرح ابن ابی الحدید، ج 20، ص 251.
    7. مجمع الاداب، ج 1، ص 213، شرح ابن ابی الحدید، ج 1، مقدمه، ص 15.
    8. مجمع الاداب، ج 1، ص 214، شرح ابن ابی الحدید، ج 1، مقدمه، ص 18.
    9. روضات الجنات، ج 5، ص 21، شرح ابن ابی الحدید، ج 1، مقدمه، صص 19 -18.